دردناک است اگر بگوییم بعد از کم آبیهای سال گذشته و پشت سر گذاشتن پاییز و زمستانِ کم بارش، خطر خشکسالی تنها در یک استان کشورمان دیده شده است؛ اما شدت تأثر و تأسفمان زمانی فزونی خواهد یافت که بدانیم این دیده شدن، دردهای دیگری را آشکار کرده که تاکنون سر باز نکرده بودند!
به گزارش «تابناک»، با گذشت فرودین ماه که در آن بارشهای بهاری بسیاری از نقاط کشورمان را سیراب کرد و موجب کمرنگ شدن خطر کمآبی شد، اردیبهشت ماه در حالی از راه رسیده که دمای هوا در بسیاری از شهرهای کشورمان افزایش محسوسی داشته و نوید تابستانی گرم را میدهد؛ تابستانی گرمتر از همیشه.
افزایش دما در برخی مناطق به حدی رسیده که بسیاری ترجیح دادهاند، دستی به سر و گوش کولرهایشان کشیده و مهیای استفاده از وسایل خنک کننده شوند، ولی آیا این تدارک برای مشکلاتی که در تابستان پیش رو با آن مواجه خواهیم شد، کافی است؟
کافی است، اوضاع و احوال شهرها در تابستان گذشته را مرور کنیم تا به این نتیجه برسیم که احتمالا امسال بر شدت مشکلاتی مانند کمبود آب افزوده خواهد شد، زیرا در ماههای گذشته، هیچ برنامه بلند مدت یا کوتاه مدتی برای مهار این بحران اندیشیده نشده و تنها همه منتظر بارش نعمات خداوند از آسمان مانده بودیم؛ جالب اینکه برای استفاده بهینه از این نزولات نیست کاری نکردیم (به اینجا سر بزنید)!
البته این ندید گرفتن حقایق و انتظار برای فرا رسیدن بحران، تنها مختص به مدیران عالی رتبه کشوری نیست، بلکه اگر در سطوح پایینتر مدیریتی و در سطح استانها هم به دنبال طرحی برای مهار بحران خشکسالی بگردیم، نتیجه همانقدر مأیوس کننده خواهد بود؛ همه جا الا استان کهگیلویه و بویراحمد.
این استان را استثنا کردیم، چون خبردار شدیم که تنها در این استان بحران قریب الوقوع آب تا حدودی دیده شده و واکنش مسئولان را به همراه آورده است. به این صورت که میبینیم کشت برنج و هندوانه در این استان ممنوع شده است.
این خبر را ابوالحسن صداقتکیش، معاون بهبود تولیدات گیاهی سازمان جهاد کشاورزی کهگیلویه و بویراحمد داد و در تشریح آن گفت: با توجه به کاهش بارندگی در چند سال اخیر و استفاده بیرویه از آبهای زیرزمینی توسط پمپاژهای شخصی مجاز و غیر مجاز، جلوگیری از کاشت محصولات با مصرف و نیاز آب بالا، به ویژه هندوانه و برنج در دستور کار سازمان جهاد کشاورزی قرار گرفت.
البته این مسئول تأکید دارد که کشت این محصولات خاص، با استفاده از آبهای زیرزمینی ـ چه چاه مورد استفاده، مجاز حفر شده باشد و چه غیر مجاز ـ ممنوع است و اشارهای ندارد که آیا میتوان با استفاده از آبهای جاری چنین محصولاتی را کشت کرد یا خیر، ولی ابهام بزرگتر آنجاست که عواقب رعایت نکردن این «ممنوعیت» را از زبان وی میشنویم.
صداقت کیش در این باره گفته: مدیریتهای جهاد کشاورزی در شهرستانهای مختلف استان در صورت سرپیچی از این سیاست سازمان جهاد کشاورزی هیچ گونه خدماتی به این کشاورزان نمیدهند. در صورت سرپیچی از این سیاست توسط برخی کشاورزان در صورت بروز هر گونه حادثه از جمله کاهش آب و خشک شدن محصول سازمان جهاد کشاورزی تعهدی ندارد. از مسئولان صندوق بیمه محصولات کشاورزی هم انتظار میرود از بیمه کردن محصولات آببر از جمله برنج و هندوانه که از طریق چاههای زیر زمینی آبیاری میشوند، جلوگیری کنند.
بدین ترتیب هرچند همه آنچه ممنوعیت نامیده میشود، چیزی فراتر از یک تهدید خشک و خالی به نظر نمیرسد و قرار نیست از بازرسی چاههای مجاز و غیرمجاز حفر شده در استان برای اعمال این ممنوعیت یا بهکارگیری تنبیهاتی مانند جریمه نقدی آنهایی که ممنوعیت را زیر پا میگذارند بشنویم، باز جای خوشحالی دارد که میبینیم مدیران جهاد کشاورزی این استان گام در مسیری گذاشتهاند که هرچند ضروری به نظر میرسد، تاکنون هیچ مدیر دیگری درباره آن اظهار نظر نکرده است!
سالهای سال است که میشنویم در کشوری با مختصات ایران که از دیرباز تاکنون همواره با کمبود آب دست و پنجه نرم میکرده و خشکسالیهای مرارتبار زیادی را پشت سر گذاشته، کشت محصولاتی چون برنج در بسیاری استانها، چیزی جز خطایی فاحش نیست اما کماکان شاهد تداوم این رویه هستیم.
کار تا آنجا بیخ پیدا کرده که در جنوب پر جمعیتترین شهر کشور، در پایتخت، شاهد کشت برنج هستیم، چه برسد به حومه اصفهان، شیراز و…؛ آن هم در شرایطی که میدانیم حدود ۹۰ درصد آب مصرفی در کشور، صرف کشاورزی میشود و با کمی بهینهسازی مصرف در این حوزه، خواهیم توانست از شدیدترین بحرانهای خشکسالی، به سادگی عبور کنیم!
اما تنها خوبی اقدام اخیر مدیران جهاد کشورزی کهگیلویه و بویر احمد، صف شکنیاش نیست، بلکه اندک دقتی در تصمیم اعلام شده مدیران این استان نشان میدهد تا چه اندازه در مهار بحران خشکسالی، عقب هستم؛ آنجا که میبینیم هیچ قانون و سازوکاری برای محدود کردن کشت نداریم و به عبارت بهتر، کشاورزیمان تا چه اندازه باری به هر جهت است.
همان گونه که یک سال میشنویم در تولید گندم خودکفا شدهایم و سال بعد خبردار میشویم که این خودکفایی از بین رفته، یک سال آنقدر سیبزمینی تولید شده داریم که دولت تصمیم به توزیع رایگانش میگیرد و سال بعد نرخ این محصول به دلیل کاهش تولید چند برابر میشود، نرخ گوجه فرنگی یک سال در حضیض و سال دیگر در عرش قرار میگیرد و…، یعنی هیچ برنامهای در مقوله کشاورزی در کشور نداریم.
بنابراین، عجیب نیست که بشنویم در همه استانهای کشور، هر جا آب به وفور یافت بشود، کشاورزان خودجوش زمینهایشان را زیر کشت محصولات آب بری چون برنج میبرند و برایشان هیچ اهمیت ندارد که در پایین دست، دریاچهای خشک بشود، چمنزار بیابان شود یا ساکنان یک شهر با کمبود و جیره بندی آب مواجه شوند. در همه این پروسه هم ببینیم که مسئولان تنها نظاره گر باشند و هیچ ابزاری برای اعمال تشخیصها یا برنامههای مدونشان در دست نداشته باشند.
با این حساب، آیا انتظار داریم که بتوانیم با خشکسالی مقابله کنیم؟ آیا توقع داریم دریاچهها و تالابها به حقابهشان برسند و با آبگیری، منشأ تولید گرد و غبار نباشند؟ آیا در تصور این هستیم که به خودکفایی در کشاورزی برسیم و محصولات استراتژیکی چون گندم را از دیگر کشورهای جهان وارد نکنیم؟ براستی چگونه به تحقق چنین اهدافی دلخوش میکنیم، وقتی نمیتوانیم مانع کشت محصولاتی چون برنج در استانهایی شویم که برای تأمین آب شرب ساکنانش، کاسه چه کنم چه کنم دست گرفتهایم؟!